star*girl
star*girl

خدا مشتي خاک برگرفت. مي خواست ليلي را بسازد،

 

از خود در او دميد. و ليلي پيش از آنکه با خبر شود، عاشق شد.

 

سالياني ست که ليلي عشق مي ورزد. ليلي بايد عاشق باشد.

 

زيرا خدا در او دميده است و هر که خدا در او بدمد، عاشق مي شود.

 

ليلي نام تمام دختران زمين است؛ نام ديگر انسان.

 

خدا گفت: به دنيايتان مي آورم تا عاشق شويد.

 

آزمونتان تنها همين است: عشق. و هر که عاشق تر آمد،

 

نزديکتر است. پس نزديکتر آييد، نزديکتر.

 

عشق، کمند من است. کمندي که شما را پيش من مي آورد. کمندم را بگيريد.

 

و ليلي کمند خدا را گرفت.

 

خدا گفت: عشق، فرصت گفتگو است. گفتگو با من.

 

با من گفتگو کنيد.

 

و ليلي تمام کلمه هايش را به خدا داد. ليلي هم صحبت خدا شد.

 

خدا گفت: عشق، همان نام من است که مشتي خاک را بدل به نور مي کند.

 

و ليلي مشتي نور شد در دستان خداوند.

 




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








نوشته شدهجمعه 23 فروردين 1392برچسب:, توسط shahrzad
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.